• وبلاگ : يه امل مدرنيسم نشده!
  • يادداشت : كبوتر دل من ....
  • نظرات : 26 خصوصي ، 55 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام و درود فراوان بر شما و قلم توانمندتان و با احساستان ..که بسيار زيبا ودل نشين و شيوا مي نگارد ..

    مثل هميشه خواندني و بسيار پر محتوا ...عالي بود .. ..در ضمن دوست عزيز و گرامي حقير قبلا لينك شما را قرار دادم و باعث افتخار است نياز به ويزا هم نيست من كوچكتان هستم ....آرزوي تندرستي و سعادتمندي

    و کامرواي شما را در تمامي مراحل زندگي دارم ...

    در پناه حق و خدا نگهدارتان........

    نشد يک لحظه از يادت جدا دل... زهي دل ، آفرين دل ، مرحبا دل !...

    زدستش يکدم آسايش ندارم.... نمي دانم چه بايد کرد با دل ؟....

    هزاران بار منعش کردم از عشق .. مگر برگشت از راه خطا دل....

    بچشمانت مرا دل مبتلا کرد ... فلاکت دل ، مصيبت دل ، بلا دل......

    از اين دل داد من بستان خدايا ... ز دستش تا به کي گويم خدا دل...

    درون سينه آهي هم ندارم ... فقير و عاجز و بي دست و پا دل.......

    بشد خاک و ز کويت بر نخيزد.... زهي ثابت قدم دل ، با وفا دل....

    ز عقل و دل دگر از من مپرسيد .. چو عشق آمد کجا عقل و کجا دل ؟....

    تو.......ز دل نالي ..دل از تو .. .. حيا کن يا تو ساکت باش يا دل...........