سلام ..
راستش فقط مي تونم بگم از برگشتنتون خوش حالم و براتو آرزو مي كنم بيشتر از گذشته موفق باشيد..
از اين كه به منم سر زدين كلي ممنون
سلام
من به روزم به من هم سر بزن
مطلب زيبايي بود
*** بنام تو اي قرار هستي ***
سلام و عرض ادب و احترام خدمت شما برادر گرامي
از اينكه دوباره برگشتيد خوشحالم. اگر به خاطر داشته باشيد من قبلا خيلي به وبلاگ شما مي اومدم، گرچه كمتر حضور شما رو تو باغ آسماني شاهد بودم. اما اونموقع نوشته هاي شما سبك بسيار وزين و سنگيني داشت و من هم به اون لحن موقر خو كرده بودم . وقتي خداحافظي كرديد ، اومدم مطلبتون رو خوندم . راستش رو بگم اصلا نشناختم اون لحن رو ، و چند بار هم كه خانم شيدا آپ كرده بودند اومدم ولي ديگه نوشته ها مثل سابق نبود ، لحن كوچه بازاري نوشته ها هر بار منو سرخورده كرد و برگشتم . نميدونم چه اتفاقي افتاده ؟ دليل اينهمه تغيير رويه چي بوده ؟ در متن پيامتون و هم در اين متنتون يك دو كلمه نامانوس با شخصيتي كه من ازشما در تصور داشتم به چشم ميخوره كه نميتونم هضمشون كنم .
و اما در مورد درخواستتون بايد بگم من دقيقا نفهميدم شما واقعا به چه كمكي احتياج داريد ،
من تصور مي كنم شما بايد با هدف ، انديشه و ديدگاههاي خودتون شروع كنيد ، و بعد با نظراتي كه ديگران ميذارند، همفكري هايي كه انجام ميشه ، اين انديشه و ديدگاه رو جهت دهي كنيد و به كمال برسونيد تا به اهدافتون برسيد .
اگر هنوز باغ آسماني همسفر مهتاب رو در ياد داريد سري بزنيد
موفق و مويد و سرفراز باشيد
بسم الله الرحمن الرحيم
سلام حسن آقاي گل
خيلي ممنون كه به ما اظهار لطف داري
منو شرمنده مي كني ضمنا به روزم به ما سر بزني خوشحال مي شم
دوستدارت مهدي
يا حق
بايد كه جمله جان شويم ....
تا لايق جانان شويم ...
راستي سلام ..
با سلام
از اينكه پيام شما رو خوندم خوشحال شدم
مشتاق آشنائي بيشتر با شما هستم
موفق وپيروز باشين
سلام آقا حسن(گل)
خوبي
ما رو نمي ديدي خوشحال بودي
من كه خيلي خوشحال شدم وقتي كه دوباره دست نوشته هاتو خندم البته نبايد از خانم سيد فاطمه شيدا نيز بگذريم ايشون نيز قلم خوبي داشتن مثل شما
خوب من كه خيلي خوشحال شما رو دوباره مي بينم پس برام دوباره آف بزارين تا با هم گپي دوستانه داشته باشيم
ضمنا من آپم اگه دوست داشتي بيا خوشحال مي شم
به اميدديدار شما
رسيدن به خير. خسته نباشيد.
من چيزي به ذهنم نمي رسد. بعدا فكر مي كنم اگه چيزي به نظرم بياد حتما براتون مي گم.
موفق باشيد.
بسم رب شهدا
خوش جَلميسَن...(خودم کشتم برا اين يه تيکه...از دوست جونا پرسيدم)!
خيلي خوشحالم که رفع مشکل شد....
به فاطمه سادات هم خسته نباشي ميگم...
انشالله حلال ميکنه بخاطر تمام زحماتي که داديم.(اگر چه نميشناسن!)...
پايدار باشي...
منتظر نوشته هات هستم...
اين بار نه من بلکه براي او دعا کن که زودتر گره کارش باز بشه وبه اين دنيا مجازي برگرده...
که اين مجازي خونه بس محتاج نوشته هاشه...
هواشو داشته باش تو بيشتر دوستو برادرشي...
دعا کن...
ببخشيدا ولي يه خرده احساساتتون و كنتر ل كنيد توي وبلاگ جاي اين حرفا نيست همين كه مي نوشتيد دلم تنگ شده بود كافي بود ما هم قبول مي كرديم
به هر حال چه شما چه فاطمه خانم ؛ هيچ فرقي نمي كرديد مطالبتون و طرز حرف زدنتون مثل هم بود راستش منم فكر مي كردم...
به هر حال از اينكه برگشتيد خوشحالم
فقط خواهش مي كنم ديگه مبهم ننويسيد كه همه با يه به به و چه چه مطالبتون و ببينن و رد كنن
يا علي
بسم الله
من كه نفهميدم چي شد! فقط فهميدم شما يه خانمي رو خيلي دوست داري، از اون ور دوست داري بوسش هم كني! درست متوجه شدم؟ اگر نه توضيح بده.