عزيزي مي گفت :
تو دعايت را بكن . به خودش مربوط است كه با كه بيشتر حال كند و با كه ناز كند و با كه ...اصلا من طلبه آنم كه بگويم :
خوش تر آن دارم بس كه در به در خانه اش مي زنم بيايد و بگويد مگر مرض داري .. تا بگويمش كه درد مي دهي درمان هم مي دهي مريضت خوب نمي شود چون مي خواهد تو را هميشه بالاي بسترش ببيند ... حال اگر نيامدي هم خوابت را دريغ نكن ...بماند .هزار تو مي شود ....ياد جهان افلاطوني افتادم ....
موثول بود ديگر نه ؟يا حق