سلام
مدتي بود به خاطر نگراني از واكنشت اينجا چيزي ننوشته بودم بگذريمس
من اصولا غم و شادي را وابسته تام و تمام به جهان بيني آدم ها مي دونم. همون درويشها به نظرت شاد نيستند. اگه كسي مثل اونا فكر كنه كه دنيا اصلا چيز بي خوديه به نظر اصلا مي تونه خودشه با رقص مشغول كنه آيا احساس خريت نميكنه . به نظر تو چرا يكي مثل صادق هدايت نرفت بشه استاد رقص مثل ممد خرداديان؟ آيا چيزي به جز جهان بيني عامل اصلي اين نحوه زندگي كردنه؟
اگر جهان بيني آدمي دنيا زده باشه در عين ادعاي دين داري دنيارو هم يه جوري توجيه ميكنه و جمع ميكنه مگه نگاه عثمان به جهان چيزي به جز جمع دين و دنيا بود.
به نظر تو امير المومنين شادتر بود يا عثمان يا معاويه؟
شايد اين حكايت رو براي هر تازه طلبه اي تعريف كنن كه يه طلبهاي توي حجرهاش مشغول مطالعه بود و بعد از مدتها فكر كردن تونست يه مساله علمي رو حل كنه بعد بلند شد و گفت اين الملوك و ابناء الملوك من هذه اللذه كجان پادشاها و بچه هاشون تا بدونن من چه لذتي ميبرم
به عنوان يه برداشت شخصي ميگم لذتي كه از خوندن دعاي عرفه بردم شايد توي عمر م بي نظير باشه همين طور مناجات خمس عشر و البته ابو حمزه گاهي هم وقتي حافظ ميخونم تمام وجودم به وجد مياد
به علاوه دنيا فقط اين چيزها نيست كه من و تو لذتش رو نبرده باشيم بسياري از ماهار و دنيا از يه طريق ديگه به طرف خودش ميكشه به نظرت كسي كه عاشق صندلي رياسته دنيا زده نيست و از موقعيت خودش لذت نمي بره
انما الدنيا لعب و لهو و زينه و تفاخر بينكم و تكاثر في الاموال و الاولاد
تو فقط دو تاي اول رو گرفتي ميگي ما از دنيا چيزي نديديم بالاتر از بازي و سرگرمي دنياهاي پيچيده ديگهاي هم هست كه ما مدعيان مذهب رو با خودش به جهنم ميبره
اميدوارم تونسته باشم منظورم رو برسونم
راستي من هميشه مطالبت رو ميخونم
يا علي مدد