• وبلاگ : يه امل مدرنيسم نشده!
  • يادداشت : به كجا چنين بي ترمز!؟اندكي فكر!
  • نظرات : 30 خصوصي ، 145 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    با سلام و دعاي خير

    مي دانم كه آنچه نوشته اي غير از آن است كه فكر مي كني

    ولي من دائما از اين مي ترسم كه خسرالدنيا و الآخره باشيم و با اين مسلماني كه ما داريم هيچ هم بعيد نيست چرا بايد در نظم قانون انصاف و انسانيت علم و .... هميشه حسرت بيگانگان و از خدا بي خبران را در دل داشته باشيم لابد مي خواهيم ادعا كنيم از آنها پيشرفته تريم !!!

    در جامعه اسلامي هر وقت كه مي خواهم جهت خريد به بازار بروم اصلا احساس خوبي ندارم نه به خاطر اينكه بايد پول خرج كنم بلكه دائم در اين فكرم كه چقدر سرم كلاه مي رود چقدر دروغ مي شنوم چقدر قسم دروغ و بيشتر ناراحت مي شوم وقتي مي بينم طرف مقابل كلي ادعاي دينداري و مسلماني دارد حاجي است و شايد از هيئت امناي مسجد محله شان هم باشد .

    خلاصه با اين مسلماني كه ما داريم و مغز را رها كرده و به پوستين چسبيده ايم و فقط به فكر رعايت ظواهر ديني هستيم بعيد همنيست كه به نوشته هاي شما برسيم هرچند كه مطمئنم نظر شما غير از آن است كه مرقوم فرموده ايد وخواسته ايد نظر گروهي متعصب را داشته باشيد .

    اسلام به ذات خود ندارد عيبي هر چه هست از مسلماني ماست

    در پناه حق - موفق و مويد باشيد

    پاسخ

    سلام .... حرف جديدي نبود .قبليا گفته بودند. شرمنده!!!! ولي شعر قشنگي بود....