سلام عليكم!
متاسفانه ما مسلمانها از اسلام دور افتاده ايم. كارهايي مي كنيم كه كمتر به خدا نزديكمان مي كند. و جديد هم نيست. حكايتهايي از سوالات مسلمانان از ائهم وجود دارد كه شنيدن آنها اشك بر چشمانمان مي رواند. البته اشك حسرت و ندامت از هم مسلماني با اين چنين آدماني.
اگر دوستان را دقيقتر مي شناختم، حتما چندتايي را تعريف ميكردم كه توي سرمان بزنيم نه فقط از درد حسين، بلكه از درد جهل خودمان.
شمشير جهل بود كه حسين را زمينگير كرد نه شمشير شمر. تيغ سه شعبه حماقت بود كه بر او پرتاب شد و آنچه گلوي كودكش را پاره كرد، فرياد اسلام خواهي بود آنهم نه از سمت كفار بلكه از سمت مسلمانان اسمي.
اشكالات مسلماني ما همين است كه خال هندويمان در جاي خودش نيست. بلكه درست در وسط چشم راستمان جا خوش كرده، كه نه زيبايي دارد و نه كمكي مي كند الا آنكه بينايي را مختل ميكند.