اين نماز و روزه و حج و زكات
بي ولايت چيست غير منكرات
جز ولايت وادي ايمن كجاست
ايمني از شر اهريمن كجاست
در ولاي مرتضي مومن شويد
كز عذاب قهر حق ايمن شويد
گفت احمد با علي بيعت كنيد
يا كه در دين خدا بدعت كنيد
در ولاي مرتضي كافر شديد
يا كه از مولا مسلمان تر شديد
از چه روي چون كوفيان بي ولي
خرده مي گيريد بر كار علي
با علي در بدر بودن شرط نيست
اي برادر نهروان در پيش روست
يا علي امشب تنور آماده كن
امتت را امتحاني ساده كن
تا شود معلوم خاص الخاص كيست
در دل درياي خون خواص كيست
--------
بيا مهدي ولي با ذوالفقارت
كه گردن ها بود در انتظارت
ولي ظاهر و باطن كجايي؟
نقاب از چهره خود كي مي گشايي؟
بيا موعود هنگام قيام است
جهان مجروح يك جو التيام است
زمان لبريز شوق و انتظار است
زمين بر رجعتت اميدوار است
بيا امشب شب قدر است ما را
علمدار تو در صدر است ما را
قسم در انشقاق فرق منشق
زمين خالي مباد از حجت حق
خميني حجت حق در زمين بود
امين دين ختم المرسلين بود
خميني رفت فرزندش علي هست
خدا را شكر بر امت ولي هست
-----------
آنان كه به غرب مي شتابند
خائن به امام و انقلابند
اي آنكه به غرب مي گريزي
با غرب چگونه مي ستيزي
اي بي خبر از سياست و دين
بس كن، سر جاي خويش بنشين
اي تير و كمان به كف گرفته
مولاي مرا هدف گرفته
اي خون به دل امام كرده
در نفي ولي قيام كرده
اي عمر گران به باد داده
دل در كف قوم عاد داده
آيا خبر از معاد داري ؟
اينك دشمن زبان دراز آمد
زان راه كه رفته بود باز آمد
او افعي زخم خورده را ماند
دندان به هم فشرده را ماند
باز آمد تا ز ما عنان گيرد
مگذاريمش دوباره جان گيرد
باز آمد و فتنه زير سر دارد
غافل كه خليل ما تبر دارد
غافل كه بسيج را هلاكي نيست
از جبهه و بوق جنگ باكي نيست
ما منتظريم تا محرم گردد
هنگامه ي امتحان فراهم گردد
ما مي دانيم و تيغ و حلقوم شما
يك مو ز سر علي اگر كم گردد
--------------
مسلمان نمايان تكنوكرات
رهاوردتان چيست جز منكرات
شما گر نماينده ي مردميد
چرا مات و مبهوت و سر در گميد
شما يي كه دين را به نان مي دهيد
كجا در ره عشق جان مي دهيد
نمايندگاني كه از اين امتند
خداباور و تشنه ي خدمتند
اگر خشم ديني ملايم شود
براين سرزمين غرب حاكم شود
الا اي عارفان بي معارف
جهالت پيشگان شبه عارف
اگر فرهنگتان فرهنگ دين است
چرا آهنگتان كفر آفرين است
شما گر پيرو خط اماميد
چرا دلبسته ي ميز و مقاميد؟
شعر از مرحوم محمدرضا آقاسي- ره