نمي تونم به هر چي كه مربوط به ايشون مي شه نگاه كنم. وبلاگ خودش و وبلاگ شماها! همتون! حتي ژارسي بلاگ هم ديگه منو مي ترسونه! احساس خفگي ميكنم. تا حالا هيچوقت اينطور بغض اذيتم نكرده بود!!
كاش مي شد ازتون بخوام فراموش كنين! ازتون بخوام ننويسين! هيچ جا! اما...
اما مگه مي شه؟
كاش مي شد ...