جانان به جزلبان توآب حيات نيست
لب را چنين گزيده اي دگرممات نيست
يکبار گرفتاري زر و مال گر شدي
معلوم شد تا آخرت دگر نجات نيست
ديشب مني غريب را بيدل بخواب گفت
محمود شعر دوست ازين کاينات نيست
گفتم نصيحتي من ديوانه را بکن
گفتا نماز عشق بخوان دگر صلوات نيست