سلام..
تازه از گردهمايي وبلاگنويسان اومدم///
دست همه درد نكنه خيلي زحمت كشيده بودن...
از خانواده حسن تا دوستان و آشنايان...
اميدوارم با حضور همه دوستان در مراسم سالگرد حسن آقا
كه روز پنجشنبه برگزار ميشه بتونيم مرحمي بر زخمشان باشيم
يا محمد و يا علي
(حسن جان روح پر فتوحت شاد دست منه ذليل رو هم بگير)
سلام
چه زود رفتي بي مرام
تازه بهت عادت كرده بودم
منم دلم گرفته
به خدا خسته شدم
جان من دست ما رو هم بگير
تا كي بايد صبر كنم.....
خوش به حالت كه دعات زود گرفت
براي منم دعا كن..
يا علي
حسن جان
خدا رحمتت كنه
ما سر قبر خودمون هم اصلا نيستيم
ببخش ما رو
اما حالا كه اينجام بگذار بگم
مهم نيست كه اين همه عالم چي ميگن
نيش و زخم زبون
نوش جونت
شيعه علي باشي و زخم زبون نشنوي
حالا كو تا جواب سلامت رو ندن
نگاه كن
اوني رو كه داره عاشقانه به بنده هاش نگاه مي كنه
اون عاشقه بنده هاشه اما
بد بنده هايي هستيم ما
بد خيلي بد ...
بايد نوشت
براي او
بايد ننوشت
يا ليلي
خدا بيامرزدش
با اين كه نمي شناختمش اما براي من يه تلنگر بود
يه تلنگر كه به موقع دستم رو گرفت و به موقع گوشم رو كشيد كه : حواست كجاست ؟؟
داري كجا ميري؟چه راهي رو ميري؟
خدايا شكرت كه به موقع به دادم رسيدي
باعث شد تا بهترين تصميم زندگيم رو بگيرم
خدايا شكرت ، براي همه چي شكرت
سلام......
واي پست هاي آشنا..........هيچ وقت يادم نميره.........پست هاتو.....نظر هامو..........و اون روز لعنتي رو.........
به نام حضرت دوست
گاه كه توفيق زيارت شهدا نصيبم ميشود و به بهشت زهرا (س) مشرف ميشوم
اولين كسي كه به زيارتش ميروم مرحوم حسن آقا هست
توي خلوت خودمون كلي با هم حرف ميزنيم
هنوز چشم به راهش هستم كه يك بار در رويايي صادقه بار ديگر از يزديك ببينمش.
روحش شاد و قرين رحمت الهي باد
در پناه حضرت دوست
بسم الله
هنوز پست آخر رو تقريبا حفظم ...
اعترافات حسن ...
بازي ...
؟؟؟
مسنجر : حسن ...
من : برو بابا ...
مسنجر : باور نداري برو سايت مجمع وبلاگ نويسان ...
حدود 20 دقيقه خيره به صفحه مونيتور داشتم زار مي زدم ...
...
البته اون موقع اين وبلاگ رو نداشتم ...
شرمنده ...
هرچي اين پست ها به آخر داره نزديك مي شه ...
در پناه مهدي (عج)
يا امير المومنين حيدر كرار (ع)
يك ماهي بود دنبال جايي براي چند قطره اشك اونم دور از ....
يک ماهي بود بهت سر نزده بودم عمو حسن ولي شرمنده چون دسترسي نداشتم
ولي انگار به قول رفقا چه زود دير مي شود
انگاري همين ديروز بود که ساعت 1 صبح جمعه برام اس ام اس اومد اگه بيداري زنگ بزن و خبر فوتت رسيد بهم و ....
سعي خودمو رو مي کنم تا توي اين گردهمايي بيام چون خيلي دوست دارم توي اولين سالگردت باشم و ...
توي اين يک ماهي که نبودم کلي کارام جمع شده خدا کنه بتونم خودم رو برسونم
تا به کجا اين چنين....