وقتی که راز دل با خون دل شکفته شد.!
گوش....گوش....
این بار نه گوش سر ،که گوش دل
چون گوش سر را نه هر سخنی...،که حرف دل را به همان گوش دل باید سپرد.
واینک دل نوشته های یک دلدار که دل هم داد......وبه تعبیر عرفا الهی نامه ی او(امل جان)
من دوست دارم که در آینده فردی مؤمن و مبارز باشم.
من دوست دارم امام زمان(عج)به من کمک کنه.
من دوست دارم که خادم کبوترای حرم امام رضا (ع)شوم.
من دوست دارم که از همه ی کارای غیر مفید دست بردارم.
من دوست دارم که به صورت عملی وتجربی به مدارج عالی عرفان وبصیرت برسم.
من دوست دارم که مالک اشتر علی زمان باشم.
من دوست دارم که بتوانم ارزشهای شهدا را افراشته کنم.
من دوست دارم که در آینده تمام کارهای مملکتم دست افراد خالص ومؤمن باشد.
من دوست دارم که ارزشهای شهدا توسط خودم پایمال نشود.
من دوست دارم که جزء313نفر سرباز امام زمان باشم.
من دوست دارم که فردی خاکی و مؤمن واقعی باشم.
من دوست دارم که خانواده ها بیدار شوند و بچه هایشان چشم وگوش بسته بار نیاورند.
من دوست دارم که انقلاب دست نا اهلان نیفتد.
من دوست دارم که تفسیر کلمه ی «قیامت »همیشه در همه حال جلوی چشم ما باشد
من دوست دارم که همه جا حق به حقدار برسد.
من دوست دارم استخوانهایی که در گلوی علی است را بیرون بکشم.
من دوست دارم که نوجوانان با خانوادهی مذهبی بیش از این به دنبال هوا و هوس نروند.
من دوست دارم بتوانم کلمه ی سنگین «ولایت »را بر دوش بگیرم.
من دوست دارم که نوجوانان حال حاضر بیدار شوند.
من دوست دارم که نوجوانان پشت علی را خالی نکنند.
من دوست دارم که علی را بشناسم .(بیش از پیش)
من دوست دارم که نوجوانان معنی واقعی کلمه ی آزادی را بفهمند....
چگونه است که در سن 17 سالگی هیچ چیز نمی خواهد جز همه چیز
چرا اینقدرتفاوت؟چرا....؟تامل......وکمی تدبر............!
یا محمدو علی
بیت حسن ک.نظری
نوشته شده توسط : حسن ک.نظری(امٌل جان)