سایه هایی در آفتاب
ناگهان توی سیبل شهیدی که هنوز به نسل سومی ها امیدوار بود قرار گرفتیم وراهی دیار ورودی های اخراجی شدیم ؟!!!
عجب نشانه گیری !جسممان را به زور کشیدیم وبردیم به امید اینکه روحمان هم ملحق شود.بگذریم......
عجب کشوری این جبهه،چه شهروند هایی رو به خود دیده وامانت داری کرده است که داشته هایش را میباید کاوید ،کاویدتا اندوخته ای نصیبمان شود .
کشوری که وزیر کشورش همت هاو باکری ها.....
فرماندارش جهان آراها.......
وزیر علومش علم الهدی ها.......
از استان دو کوهه بگویم ،که همه اش غربت عجین با اراده است ،مخصوصا تنگ غروبش ،شهروندانش یا دیپورت شده عملیات روزهای گذشته اند یا حضرات چند روز قبل از شهادت ،وقتی به آنجا میرسی اصوات ملکوتیانی را با همین گوش سر میشنوی که متواضعانه به زمین آمده اند تا از آنها بهره ای بگیریم .
به شلمچه که میرسی شهروندانش به خاطر تعهدی که به خاکیان داده اند ایثاری دوباره کرده وازبالا رفتن صرف نظر کرده تا ما خاکیان را بهرمند سازند.
فکه ،فکه ،فکه، چه بگویم از سرهای بریده ،از لبهای تشنه،از قبور آب گرفته ،..... نمی دانم از محل عروج آوینی که وقتی به آنجا میرسی آنچنان به بالا دعوت میشوی که یادت میره سلام کنی و از ان طرف آنچنان به پایین میفرستند که مسقط رأست میشود،محل عروجی دیگر (هجرت از خود)
گفتیم و گفتیم تا بگوییم که سفر به محل سفر کرده ها مثل هر سفری سختی خود رادارد همچون سفر به بیت ا...الحرام ،که برای بعضی حجت است و برای بعضی اتمام حجت!... (توشه های معنویمان را رو کنیم تا دیگران بهرمند شوند)
در هر حال نرفته ایم که رفته باشیم به وقت گذرانی یا دیدو بازدید ،که البته هرکس را به اندازه ظرفیتش میدهند و خیلی اوقات باید بگیریم آن هم به زور.....
وحال که برگشته ایم همانند از سفر برگشته های جبهه و جنگ هستیم و بیاییم که از رفتنمان پشیمان نباشیم و با هر اندازه اندوخته، دنیا را بازی دهیم نه دنیا مارا به بازی بگیرد، احساس عقب ماندگی و جا ماندگی نکنیم که جهاد را مراحلی است امروز در مسیر جهاد فرهنگی مبارز میطلبند و درک حسینیه حاج همت..........
ودر آخر الی احسن الحال
یا محمدوعلی
( بیت حسن ک.نظری)
نوشته شده توسط : حسن ک.نظری(امٌل جان)
نظرات دیگران [ نظر]