سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 سلام ....

 با هزار ذوق وشوق گفتیم دعوت شدیم گروه وبلاگ نویسان مشاور ریاست جمهوری . سه ساعت که نه ولی سه -چهار دقیقه ای جلوی آینه خودمون رو صاف وصوف کردیم که بریم مثلا مشاورت بدیم خیر سرم.

 بجون شما نباشه به جون خودم خیلی داشتم تو راه که با موتور داشتم میرفتم حال کردم. هی پیش خودم میگفتم آقای مشاور رئیس جمهوری چه طوره؟؟!!
 
   تا اینکه رسیدیم به خ-12فروردین و ساختمون کوثر( اینم بگم تا به خیابون پاستور رسیدم ناگهام یاد عبد زیر صفر افتدم).
 روی یه پارچه ی زرد نوشته بودن که مقدم وبلاگنویسان(بخوانید حسن اینا) ومهمانان ارجمند را گرامی میداریم.

 یا علی گفتیم وبا هادی رفیقم رفتیم تو یه آقا هه گفت بله بفرمایید. گفتم برا گروه مشاوران جوان اومدم. نگهبان گفت : چی؟    انگار که تا حالا همچین چیزی نشنیده بود. بعد یه کم تامل گفت آهان فهمیدم برا افطاری اومدید. گفتم آره آره خودشه ،همون که شما میگی.

    گفت بفرمایید بشینید تا همه ی دوستان بین وبا هم برید برا نماز . ما هم که اومدیم بشینیم دیدیم وااااااااااااااااااااااااای 80% صندلی ها توسط جمعیت نسوان پر شده واز اونجا که ما هم خجالتی (شکلک جحالت وسرخ شدن!) سرم و کج کردم رفتم سمت سرویس بهداشتی تا مثلا تجدید وضو کنیم.

   هیچ گذشت تا رفتیم برا نماز وتا اذان نشستیم تو نماز خونه.( نا گفته نماند بین برادران وخواهران چادر بود)
 تا اذان رو دادن اومدیم پاشیم بریم به اوستا کریم یه سر بزنیم ، یه دفعه یه آقا هه اومد گفت انگار اول وجود بهتره بعدش سجود.

   آخ آخ .... مار وهم که جو گرفت گفتیم گور بابای مدرنیسم بیا با پله بریم .یه طبقه که بیشتر نیست. هی پله ها رو رفتیم ورفتیم دیدیم بازم هست ودریغ از یک خروجی که نشونی از طبقه ی اول باشه. راست میگفتن یه طبقه بیشتر نبود ولی بعدا که دفت کردم دیدم ارتفاع سقف همکف حدود 30-40 متری بود.

 دیگه از اینجا به بعد دلتون بسوزه. همه بودن . هر کی که فکرشو بکنی . از خرما ونون وپنیر وچای و زولبیا بامیه و دوغ و ماست و سبزی وچلو وجوجه کبابا. خلاصه همه بودند وجای هیچ کدومتون رو اون جا خالی نکردم چون خیلی گشنم بود.

 داشتیم میخوردیم که چشمم به اینا خورد: حاج آقا نجمی و مهندس فخری و آقای فضل الله نژاد و امیر تفرشی و حامد طالبی و محمد رضا و مجاهد فی سبیل الله و حامد(جیگر من!) .

.

.

 اومدیم برا نماز .به امامت حاجی نجمی خوندیم .بعدش تازه شروع شد حرفای ؛آقایون. دیدیم نه انگار الکی صابون زدیم این شکم لا مصب رو از رئیس جمهور که خبری نیست هیچ از معاوناشم خبری نیست. فقط قائم مقام کمیته ی رسانه حوزه ی مشاوران ریاست جمهوری بودن.( به طول وعرض سمت توجه کنید!)
.

 حرف حساب این بود که بابا اگه طرحی ،پیشنهادی نظری ، نقدی ، چیزی نسبت به دولت دارید بیاید به ما تو این سایت بگید تا ما ساماندهی کنیم وبه مراجع مربوطه ارجاع بدیم. کل ما حصل این همه تبلیغ و همین دو کلوم بود. در کل من خودم مثبت ارزیابی کردم این کار رو .چون رابطه های مجازی بوی حقیقی میگرفت(به غیر از دختر وپسر. کبوتر با کبوتر ، باز با باز).

    فقط تو اون جلسه یه چیز برا من خیلی جالب بود واونم درگیری لفظی حامد طالبی که نمیدونم چرا نشناخته خیلی باهاش حال میکنم با عکاس مراسم بود . من حدس میزنم چون عکاس خیلی زوم کرده بود روی خواهران حامد چیزی بهش گفت. احتمالا! این رو من حدس زدم.

    راستی جای یکی، اصلا هم خالی نبود!

 

التماس دعا ....
  یامحمد وعلی
یاغیاث ....


نوشته شده توسط : حسن ک.نظری(امٌل جان)

نظرات دیگران [ نظر]