سلام حسن آقا
دوباره رفتم به نام پدر رو ديدم. اين بار يه كشف تازه داشتم. بيا اون طرفا. فقط حيف كه اين دفعه هويج بستني بعدش نخوردم. انگار فيلم يه چيزي كم داشت. يه ليوان هويج بستني خنك. با يك نفر كه كنار دستت نشسته باشه و بزني سر شونه ش كه : مواظب باش گريه ت نگيره.
خيلي مخلصيم
جاري باشي...