سلام.
قايم بودي حسن آقا؟ چرا من نديدمت پس؟
سلام
مارو يه دوستي اغفال کرد. منم ساده فکر کردم خبريه پا شدم رفتم.چقد صابون زده بوديم زهي خيال...
ما اونجا جوجه وماست ودوغ خورديم تو خونه نون پنيروماست و دوغ مي خورديم تفاوتش همين بود فقط
منم بچه مثبت( ضايع)همون اول که رفتم کيفمو گذاشتم تو دستگاه خودم رفتم تو.اقاهه گفت برو کيفتو بيار نمي گرديم.
راستي ما يكي از هم دانشگاهيمونو ديديم كه برا خودش كاره اي شده بود جواب مدعوين و ميداد جل الخالق
شنيده هام حاکيه بعضيا اساسي محول الحال شدن.تا جايي که ما تشخيصشون نداديم.
بعدشم که جلسه تموم شد اخوي اومده بود دمه در ولي گفت برا تو نيومدم بيشتر برا يکي ديگه اومدم. خلاصه ضد حال زد به ما.مارو ضايع کرد فکرکنم سليقه شو آب ....
وقتي رفتم خونه همه بهم تبريك ميگفتن كه رئييس جمهورو ديدم
کلهم جلسه بود.
ما که گول خورديم.
تجربه اي باشه برا بعد
حاجي عكساشو مي توني اينجا ببيني .
گزارش تصويري از جلسه وبلاگ نويسان با گروه مشورتي وبلاگ نويسان
http://mobarezz.mihanblog.com/Post-187.aspx
حاجي سلام
مارو قابل نميدوني بهمون يه سر بزني
اميدوارم كه بتوني وب رو بتركوني
يا حق
معمولا اين مراسم فقط براي وبلاگ نويسان تهراته...ما كه بويي از اين گردهم آيي ها هم به مشاممون نمي رسه! هدف افطاري نيست كه خودت هم مي فهمي...هدف ديدن جمع كثيري هست كه با تو هم دلند.....در يك كار شيرين نوشتاري.موفق باشي.
نمي دونم حسن چي خوردي يا چه ترفندي به كار بستي كه از اون رو به اين رو (نمي دونم شايدم از اين رو به او رو) تيپت عوض شده، نوشته هات عوض شده، سبك قلمت عوض شده، انگار همه چي عوض شده، بابا تو عوض شدي، نه اصلا عوض شدي. يعني به طور كلي عوض شدي.
ببخشيد آقا شما يه حسن آقاي كاف نظري نديدين؟
البته حالا حسن آقاي كاف نظري رو بي خيال. خودت خوبي؟ يه حسي بم مي گه داري نت رو مي تركوني. همين طور نيست؟
راستي من از همون اول كه ما رو نگشتند شصتم خبردار شد كه خبري نيست كه نيست. ولي خب گفتيم حالا اين همه راه اومديم حداقل ببينيم چه خبره.
حالا بماند... كه پشت دستم رو داغ كردم كه ديگه مراسم هاي تهرون رو نيام ( البته مي دونم كه ميام) ولي خب ....
جاري باشي....