پارسال داشتيم مي گفتيم . حسين حسين حسين جان
يادت مياد رو دوشت .. دسته گل شاه دين ..آقاجو نم حسين جان
شاهزاده ها كه ديدن .. دسته گل و اووردي
برا حسين مظلوم .. چه غصه هاكه خوردي
تاتعزيه شروع شد .. باهيبت ثاراله
گريه هاتم رها شد .. بانغمه ياالله
دست پر ازمحبت .. باعشق و باصفايت
سر ميزد و به سينه .. با كام هل عطايت
چه ها داري حكايت .. شادي و سوز و رحمت
يه روز .. روي زميني .. روز ديگه .. تا نهايت
نخل حسين .. رو دوشت باهمه صلابت
امروز ولي نمادت ..خوشگل وخوب و عالي ..اون بالا باسعادت
اون كه حسين حسين گفت .. باهمه خلوصش
پيش امام حسينه .. هستي وروح وجونش
خوش به حالت حسن جان .. زود رفتي و به شادي
شدي آزاد و سرخوش .. چه زيبا وچه عالي
غصه نخور .. ما باختيم اينجارو مفت و ساده
اون كه ميره خيلي زود .. برنده است وآماده
اگه تموم دنيا بخوان خو نه بمو نن
صفا و زيب صبر و .. كيا ميخوان بخو نن
آره بابا .. راحتم باچند تا از رفيقام
او نايي كه دوست بودن باشما و عمو جان
چند شبه شدم سبكبال .. آخه ميرم پيش يار
عزا داري سالار .. خيلي داره خريدار
بابا خيالت راحت آقام حسين خودش گفت
نوكرشو ميشناسه .. خودش هواشو داره
حال كردي بت چي گفتم .......
نوكرتم باباجون يه سر ميام پيشتون